۲۳ سالگی شروع سیاهی داشت اگر اغراق نکنم میتونم بگم بدترین بدترین شروع رو داشتم .یک بار وسط بهار ،یکبار وسط پاییز حقایق سخت و سیاه و وحشتناکی رو از او فهمیدم و با همهی روحیهی شکنندهام تلاش کردم مدیریتش کنم و شاید بهتره بگم موفق بودم . اینجا ،امشب در شروع ۲۴ سالگی از خودم ،از سریسویی که هیچ به پایان سیاهی های روزهای گذشتهاش اعتقاد نداشت تشکر میکنم . از قلبم به خاطر تمام روزهایی تندتند زد و تحت فشار بود و دلش میخواست اشک توی چشمام بشه تشکر میکنم که قویتشکر میکنم منبع
درباره این سایت